پسری به اسم معراج

جای برای عروج دلم

پسری به اسم معراج

جای برای عروج دلم

من حسینی شده دست امام حسنم
حسنــیــم بنویسید به روی کــفــنــم

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حسین» ثبت شده است

خوب خدا رو شکر امتحانا تموم شد

قرار یک نفس راحت بعد 1 ماه بکشم


اما یک چیز عجیب:

یکی از دوستام گفت: یک صفحه توی یکی از سایت های اجتماعی باز شده یا رو با کمال جدید و اعتماد به نفس خودشو نایب امام زمان معرفی کرده حکم اسلامی میده؟

جالب تر این که یک عده حرفاش باور کردن !!!!!!!!!!!

یعنی یک عده قبول کردن هست و دارن به حرفاش گوش میدن!!!

یک عده دیگه هم باز قبول کردن و فحش میدن به دین و امام زمان!!!

( سرباز های گمنام امام زمان جون مادرتون یه حرکت بزنید رو این یارو )


و یه سوالم واسش پیش اومده بود و تو یکی از همین مدل صفحه خونده بود که:

چرا خداوند تو قرآن اسم یک سری از پیامبر ها رو آوده بقیه این همه پیامبر چرا اسمشون تو قرآن نیست...(با ادمه اش که توهیین کار ندارم)

جواب بنده خدا رو گفتم قبولم کرد اما چون تحقیق نکرده بودم از اون چیز هایی که خودم میدونستم استفاده کردم شک دارم که درست گفتم یا نه؟!

پی نوشت: حالا علما و فقها بیاین جواب این سوال بدید ببینم درست گفتم ایا؟!!!


۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ دی ۹۲ ، ۱۳:۵۱
meraj bagheri
کلا ادم های احساسی بیشتر پاگیرشن
یعنی هوا آدم های حساس عاطفی رو بیشتر داره
چون پسرشم خیلی احساسی بوده خوب کار بلده

کسی که بدون چه مدلی با ادم احساسی رفنار کنه خیلی کمه اون هایی هم که بلدن میدونن چقدر سخته
حسابی این کاره است دست کم نمیشه گرفتش

فداش بشم نمک گیرش که بشی ولت نمیکنه هر کاری کنی حتی اگه بگی ولم کن هم بازم دست میکشه سرت و میگه:
 داغی نمیفهمی مگه میشه ولت کنم؟!

آدم های عاشق خوب میدونن تا وقتی عاشق نشدی معشوق دنبالته؛ اما وقتی عاشق شدی دیگه وقت ناز کردن معشوق
هی یک قدم تو میری اونم یه قدم میاد تا یخوای حسش کنی یه قدم میره عقب میری دنبالش همین طوری میکشه میبرتت
برا همینم میگم خوب بلد با ادم های احساسی چه مدلی رفتار کنه



پی نوشت: السلام علیک یا شمس الشموس...

پی نوشت: یک وقت نشه تو این قدم به قدم راه رفتن ها کم بیاریم نریم دنبالش چون فقط ادم های احساسی ادم های احساسی رو در ک میکنن و وقتی نری احساسش یه جوری میشه مثل همون احساس هایی که تو بعد تنها شدن داری...

پی نوشت: تلوزیون کلی داره حرم نشون میده: انقلاب ؛ گوهر شاد؛ پنجره فولاد... کلی ادم تو راه دارن میان اما ...




یک زیارت
یک بنجره یه دنیا غربت
دم غروب مدینه خلوت
پبشت آقا یکی دو ساعت

یه مصیبت
برای اون غم ها که داری
اون همه زخم تن که داری
ولی بازم کفن که داری


۱۸ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۱ دی ۹۲ ، ۲۳:۵۷
meraj bagheri

 

شیخ: خداوند می فرماید: «اگر او را یاری نکنید، هر آینه خدا او را یاری کرده است؛ هنگامی که کافران او را بیرون کردند؛ در حالی که یکی از دو تن بود، هنگامی که هر دو در غار بودند؛ آن گاه که به همراه خویش گفت: اندوه مدار! خدا با ماست؛ پس خدا آرامش خود را بر او فرستاد و او را به سپاهی که شما نمی دیدید، نیرومند گردانید.»
عبارت (اذیقول لصاحبه) دلالت بر ابوبکر دارد که همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله نموده است.
پیامبر صلی الله علیه و آله او را با خود در شب هجرت برد؛ زیرا می دانست ابوبکر خلیفه او خواهد بود و وجود او لازم است؛ لذا او را برد تا از دسترس دشمن خارج باشد.

واعظ: اولاً شما که خلفا را چهار تن می دانید و اگر حفاظت جان و خلیفه را بر پیامبر صلی الله علیه و آله لازم می شمارید، بایستی پیامبر صلی الله علیه و آله هر چهار نفر را با خود می برد.
در ثانی پیامبر صلی الله علیه و آله ابوبکر را با خود نبرد؛ بلکه همان طور که علمای خودتان نقل کرده اند، بعد از رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله ، ابوبکر نزد علی رفت و از حال حضرت صلی الله علیه و آله سوال کرد. علی علیه السلام فرمود: به خارج مدینه رفتند.

ابوبکر هم در بین راه خود را به ایشان رساند و ناچار به اتفاق رفتند؛ زیرا به نقل علمای خودتان پیامبر ترسید که اگر او را با خود نبرد، بازگردد و کفار را از محل رسول الله صل الله علیه و آله مطلع کند؛ علاوه بر اینها، صاحب (هم صحبت) کسی بودن به تنهایی شرافتی ندارد؛ یوسف علیه السلام هم، هم سلولی خود را صاحب می نامد؛ چنان که قرآن در این مورد از زبان یوسف علیه السلام می فرماید: (یا صاحبی السجن ...)
و یا داستان آن دو برادر که یکی مؤمن بود و دیگری کافر، که خدا مؤمن را صاحب کافر می نامد، آنجا می فرماید: (قال له صاحبه ...)
و اگر چند گام همراهی با پیامبر صل الله علیه و آله را فضیلت می شمارید، چرا چشم از فضایل علی علیه السلام پوشیده اید که از طفولیت با پیامبر همراه و همگام بود؟
و اگر در شب هجرت او را با خود نبرد، امین تر از او نداشت که عیالات خود را به او بسپارد و امانات مردم را باز گرداند. همراهی حقیقی با رسول الله صل الله علیه و آله، خفتن در بستر آن حضرت بود.


۸ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۴ دی ۹۲ ، ۱۹:۱۰
meraj bagheri

  قَالَ علیه‌السلام: دِرَاسَه الْعِلْمِ لِقَاحُ الْمَعْرِفَه. وَ طُولُ التَّجَارِبِ زِیَادَه فِی‌ الْعَقْلِ. وَالشَّرَفُ التَّقْوَی‌. وَالْقُنُوعُ رَاحَه الابْدَانِ. وَمَنْ أَحَبَّکَ نَهَاکَ؛ وَمَنْ أَبْغَضَکَ أَغْرَاکَ.

«حضرت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ چنین‌ فرمود: تدریس‌ و تدرّس‌ علم‌، پیوند معرفت‌ است‌، و درازای‌ مدّت‌ تجربه‌ موجب‌ زیادی‌ عقل‌ است‌. و شرف‌ انسان‌ تقوای‌ اوست‌. و قناعت‌ پیشگی‌، راحت‌ بدن‌ است‌. و کسیکه‌ تو را دوست‌ دارد از ناشایستگی‌ تو را منع‌ می‌کند؛ و کسیکه‌ تو را دشمن‌ دارد تو را بکار زشت‌ ترغیب‌ می‌نماید.»

 

منبع لمعات الحسین نوشته علامه محمد حسین حسینی طهرانی

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۵۰
meraj bagheri

آیا باید زنده بمانم و شرمنده این همه مجروحی شوم که از من آب میخواهند؟
ای حسین تو که خود تشنگی چشیده ای کاری بکن...
ای زینب این همه مجروح که اینجا افتاده اند، برای لبان خشک تو در اسارت گربه ها کردند...
ای عباس کجایی؟
وقتی آن نوجوان دست دراز کرد طرفم و گفت : « آب! »
نشستم کتارش و به سر خود زدم و شروع کردم به کندن گل و لای تا مگر از زمین آب بجوشد...
اما جای آب از زمین خون از سینه او میجوشبد
وقتی دیدم دارد جان میدهد؛ دستش را گرفتم و پیشانی ام را گذاشتم روی جوشش خون سینه اش و به سیری دل گریه کردم...

منبع:
کتاب نه ابی نه خاکی نوشته علی موذنی

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۳
meraj bagheri




..:: بگذار دلم سر بیابان بگذارد / دیواتگی من به کسی ربط ندارد ::..


69روز تا محرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۷
meraj bagheri


داستان ما مثل آن کودکی است که پولش را گم میکند و مینشیند یک گوشه و گریه میکند اما دنبال پولش نمیگردد...

ما فقط یاد گرفتیم که شب ها برخیریم و گریه کنیم؛ هییتی برویم و اشک بریزیم...

باید این حقیقت را فهمید و فهماند که " گریه کردن حرکت نیست، بلکه ابزار حرکت است "


منبع: در انتظار انتقام...


۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۴۸
meraj bagheri

این خط آخر ندارد...

بنویس شهید و باز برو سر سطر

همان جا که نخل هایش بدون سر

نماز میگذارند و بید های

مجنونش به سمت شرجی افق

در اهتزازند...

از این سطر به آن سطر

از این خط به آن خط

از آین خاک ریز به آن خاک ریز

حالا دیگر این همه شهید را

کلمه ها تشیع میکنند

اصلا این خط آخر ندارد!

بدون معطلی به جای نقطه

اشک هایت را بگذار و برو...


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۱۱
meraj bagheri